بخش اول: فعل
تعریف و تقسیم
فعل کلمهاى است که بر وقوع کار یا پدیدارشدن حالتى در زمان گذشته یا حال یا آینده دلالت کندواقع شدن کار مانند ضرب زد یضرب دارد مىزند یا خواهد زد اضرب بزن و پدیدارشدن حالت مانند حسن نیکو شد یحسن نیکو مىشود احسن نیکو شو فعل بر سه قسم است ماضى مضارع امر فعل ماضى فعلى است که بر وقوع کار یا حالتى در زمان گذشته دلالت کندمانند ضرب و حسن فعل مضارع فعلى است که بر وقوع کار یا حالتى در زمان حال یا آینده دلالت کندمانند یضرب و یحسنو فعل امر فعلى است که بر طلب ایجاد کار یا حالتى دلالت نمایدمانند اضرب و احسن
اصل فعل مصدر
فعل از مصدر گرفته مىشودو مصدر کلمهاى است که تنها بر وقوع کار یا حالتى دلالت کند مانند خروج خارج شدن حسن نیکو شدن علامت مصدر این است که در آخر ترجمه فارسى آن تن یا دن آورده شود مشروط بر اینکه اگر ن را برداشتیم تبدیل به فعل ماضى شود بنا بر این کلماتى مانند عنق گردن و خاضع فروتن مصدر نیستند آنچه مستقیما از مصدر گرفته مىشود تنها فعل ماضى است و اما مضارع و امر چنین نیستند بلکه مضارع از ماضى گرفته مىشود و امر از مضارع مصدر ماضى مضارع امر
معلوم و مجهول
فعل یا معلوم است یا مجهول فعل معلوم فعلى است که فاعلش در کلام ذکر شده باشد مانند ضرب زید بکرا زید بکر را زد و فعل مجهول فعلى است که فاعلش ذکر نشود و به مفعول نسبت داده شوددر این صورت مفعول را چون بجاى فاعل گذاشته شده است نائب فاعل مىگویند مانند ضرب بکر بکر زده شد بنا بر این هر فعلى یا معلوم است یا مجهول یعنى یا داراى فاعل است یا داراى نائب فاعل .
باید توجه داشت که فعل مجهول را مستقیما از مصدر نمىگیریم بلکه ماضى آن از ماضى معلوم و مضارع آن از مضارع معلوم و امر آن از مضارع مجهول گرفته مىشود ماضى معلوم ماضى مجهول مضارع معلوم مضارع مجهول امر مجهول توضیح و چگونگى این اشتقاق خواهد آمد
مهموز و غیر مهموز- مضاعف و غیر مضاعف
مهموز و غیر مهموز کلمهاى را که یک یا چند حرف اصلى آن همزه باشد مهموز مىنامند مانند امر سال برىء و مهموز بر سه قسم است مهموز الفاء مانند امر و آمر مهموز العین مانند سال و سائل مهموز اللام مانند برا و بارىء.
3 -مضاعف و غیر مضاعف کلمهاى را که عین الفعل و لام الفعل یا فاء الفعل و عین الفعل آن همجنس باشد مضاعف نامندمانند مد حج ببر ددن لهو و لعب .
تتمه کلمهاى را که نه معتل باشد و نه مهموز و نه مضاعف سالم مىنامندمانند ضرب و بقر .
تبصره 1 تقسیمات فوق مخصوص ثلاثى است و رباعى و خماسى این انقسام را ندارند فقط به مثل زلزل و سلسل مضاعف گفته شده است .
تبصره 2 باید توجه داشت که یک کلمه ممکن است هم صحیح باشد هم مهموز مانند امر سال یا هم صحیح باشد و هم مضاعف مانند مد ددن همچنین کلمه مىتواند هم معتل باشد و هم مهموز مانند یئس و ابى یا هم معتل
شد و هم مضاعف مانند حى و ود و نیز کلمه مىتواند هم مهموز باشد و هم مضاعف مانند ان ناله کرد از جوشید و اما کلمه سالم همیشه صحیح است .
تبصره 3 حرف عله را اگر ساکن باشد حرف لین نامندمانند قول بیع دار امیر و حرف لین را اگر حرکت ما قبلش با آن مناسب باشد حرف مد نیز مىنامندمانند دار امیر .
حرکت مناسب با واو ضمه است و مناسب با یاء کسره و مناسب با الف فتحه بنا بر این الف همیشه حرف مد است زیرا خود ساکن است و تا ما قبلش مفتوح نباشد قابل تلفظ نیست .
تبصره 4 مضاعف ثلاثى در معرض ادغام استو ادغام این است که دو حرف پهلوى هم را از یک مخرج ادا کنیم بطوریکه در تلفظ بین آنها فاصله نیافتد در این صورت حرف اول را مدغم و حرف دوم را مدغم فیه گویند و غالبا هر دو را بصورت یک حرف و گاهى آنها را جداى از هم مىنویسند مانند مدد مد الرجل الرجل بحث تفصیلى درباره ادغام در فعل مضاعف ثلاثى مجرد خواهد آمد .
بصره 5 همزه و حرف عله در معرض تغییرند تغییر همزه را تخفیف گویند و آن به دو صورت است قلب و حذف .
خفیف قلبى هرگاه در کلمهاى همزه ساکن بعد از همزه متحرک قرار گیرد همزه ساکن را به حرف مد تبدیل مىکنند مانند اءمن آمن اءمر اومر اءمان ایمان ولى اگر همزه ساکن بعد از حرف متحرکى غیر از همزه قرار گیرد تبدیل آن به حرف مد جایز است نه واجب مانند راس راس شؤم شوم ذئب ذیب و در بعضى کلمات دیگر نیز که وضعیت فوق را ندارد تبدیل همزه شنیده شده است مانند ائمه ایمه نبىء نبى برىء برى نبوءه نبوه مقروء مقرو .
تخفیف حذفى قاعده مشخصى ندارد و سماعى است مانند اؤخذ خذ اؤکل کلتغییر حرف عله را اعلال گویندو اعلال حرف عله بر سه قسم است سکون و قلب و حذف که اعمال هر کدام طبق قواعد خاص و در شرایط معینى صورت مىگیرد تفصیل آن در فصل 12 بخش اول و مقدمه بخش دوم خواهد آمد
صحیح معتل مهموز مضاعف سالم
کلمه از نظر چگونگى حروف اصلى سه تقسیم دارد 1 صحیح و معتل کلمهاى را که هیچکدام از حروف اصلى آن حرف عله نباشد صحیح گویندو کلمهاى را که یک یا چند حرف اصلى آن حرف عله باشد معتل مىنامندحروف عله عبارتند از واو یاء و الفو سایر حروف را صحیح مىگویند بنا بر این کلمه صحیح مثل سلم سالم و کلمه معتل مانند یسر آسان شد باع فروخت رمى پرتاب کرد معتل هفت قسم است
1 - معتل الفاء که آنرا مثال گویند مانند یسر و وقت
2 - معتل العین که آنرا اجوف مىنامند مانند خاف و بیع
3 - معتل اللام که آنرا ناقص گویند مانند دعا و رمى
4 - معتل الفاء و اللام که آنرا لفیف مفروق گویند مانند وفى و وحى
5 - معتل العین و اللام که آنرا لفیف مقرون گویند مانند لوى و حى
6 - معتل الفاء و العین که آنرا نیز لفیف مقرون گویند مانند ویل
7 - معتل الفاء و العین و اللام مانند واو و یاء که در اصل ووو و ییى بوده است .
وزن و قواعد آن
براى اینکه حروف اصلى کلمه از حروف زائد مشخص شود سه حرف ف ع ل را بترتیب بجاى حروف اصلى بکار مىبرند مثلا مىگویند کتب بر وزن فعل و علم بر وزن فعل است و همینطور...
در ساختن وزن کلمات قواعد زیر باید رعایت شود
1 - در مقابل حروف اصلى بترتیب ف ع ل قرار مىگیرد و اگر کلمهاى بیش از سه حرف اصلى داشته باشد لام وزن تکرار مىشود بنا بر این وزن ثلاثى داراى یک لام و وزن رباعى داراى دو لام و وزن خماسى داراى سه لام خواهد بود مثلا سال بر وزن فعل درهم بر وزن فعلل سفرجل بر وزن فعللل است.
2 -اگر در کلمهاى حرف زائد بود چنانچه حرف زائد تکرار حرف اصلى باشد مثل سلم و جلبب در وزن نیز حرفى که مقابل حرف تکرار شده قرار مىگیرد تکرار مىشود مانند سلم فعل و جلبب فعلل و اگر چنین نبود خود زائد را در وزن مىآورند مانند عالم فاعل و معلوم مفعول.
3 -حرکت هر کدام از حروف وزن باید مانند حرکت همان حرفى باشد که در مقابل آن قرار مىگیرد بنا بر این علم بر وزن فعل و علیم بر وزن فعیل و علوم بر وزن فعول خواهد بود مگر اینکه حرکت بر اثر قواعد اعلال و غیره که خواهد آمدتغییر کرده باشد که در این صورت حرکت اصلى مراعات مىشود .
مثلا مىگوییم قال بر وزن فعل است زیرا در اصل قول بوده است و نیز مىگوییم یمد بر وزن یفعل است زیرا در اصل یمدد بوده است و همینطور...
4 -اگر در کلمهاى حرف مشدد که نمودار دو حرف همجنس است باشد با مراجعه به کلمات همجنس باید ببینیم آن دو حرف هر دو اصلیند یا هر دو زائد یا یکى اصلى و دیگرى زائد در صورت اول وزن را بدون حرف مشدد مىآوریم مانند مر مرور کرد که مىگوییم بر وزن فعل است و در صورت دوم همان زائد مشدد را در وزن مىآوریم مانند اجلواز بهم چسبیدن که مىگوییم بر وزن افعوال است و در صورت سوم هر گاه نتوان تشخیص داد
که حرف اول از دو حرف همجنس زائد است یا دوم هر کدام از ف ع ل وزن را که مقابل آن حرف قرار گرفته باشد مشدد مىکنیم مثلا مىگوییم سلم بر وزن فعل و احمر بر وزن افعل است و هر گاه بدانیم کدامیک از آن دو زائد است و کدام اصلى وزن را بدون حرف مشدد مىآوریم مثلا مىگوییم سید بر وزن فیعل است و على بر وزن فعیل.
5 -اگر بعضى از حروف اصلى کلمه طبق قواعد اعلال و غیره که خواهد آمد حذف شود از وزن نیز حرفى که مقابل آن است حذف مىشود مثلا مىگوییم قل بگو از قال یقول بر وزن فل و هب ببخش از وهب یهب بر وزن عل و ف وفا کن از وفى یفى بر وزن ع است.
6 -اگر در کلمهاى قلب قلب مکانى واقع شده بود یعنى ترتیب اصلى فاء و عین و لام بهم خورده بود در وزن نیز ترتیب ف ع ل بهم خواهد خورد
جامد و مشتق
کلمه یا جامد است یا مشتق جامد کلمهاى است که از کلمه دیگر گرفته نشده باشد یعنى حروف آن ابتداء از حروف الفباء گرفته شده باشدمانند حجر سنگ علم دانستن عسى امید است .
مشتق کلمهاى است که از کلمه دیگر گرفته شده باشدمانند احجار سنگها معلوم دانسته شده عالم دانا علم دانست .
کلمهاى را که مشتق از آن گرفته شده باشد جامد باشد یا مشتق اصل آن کلمه مىنامند .
از یک اصل کلمات چندى گرفته مىشود اصل و مشتقات آنرا کلمات همجنس مىگویند
حروف اصلى و زائد
از حروف کلمه حرفى را که در تمام کلمات همجنس آورده شود حرف اصلى و آنرا که در بعضى آورده شود نه در تمام حرف زائد مىنامند مثلا در کلمات علم عالم معلوم علیم اعلم و...
حروف ع ل م اصلى و بقیه زائدند
ابنیه کلمه
کلمه در زبان عربى داراى شش بناء است زیرا یا سه حرف اصلى دارد که به آن ثلاثى مىگویند و یا چهار حرف اصلى که به آن رباعى گفته مىشود و یا داراى پنج حرف اصلى است که آنرا خماسى نامیدهاند هر کدام از این سه قسم یا بدون حرف زائد است که به آن مجرد مىگویند و یا داراى حرف زائد است که مزید فیه نامیده مىشود به مثالهاى زیر توجه نمایید ثلاثى مجرد علم رجل مزید اعلم رجال رباعى مجرد دحرج جعفر مزید تدحرج جعافر خماسى مجرد سفرجل مزید خندریس توجه کنید خماسى بودن مختص به اسم است و فعل یا ثلاثى است یا رباعى
لیست کل یادداشت های این وبلاگ